سه شنبه, ۴ اسفند ۱۳۹۴، ۰۹:۵۱ ق.ظ
وصیت امام
جهت دانلودتصویرکلیک کنید
👇
وصیتنامۀ سیاسى - الهى
توضیحى بر چگونگى سیر نگارش وصیتنامۀ امام خمینى:
امام خمینى نگارش وصیتنامۀ سیاسى الهى خویش را ـ که در حقیقت پیام جاوید ایشان و خلاصۀ همه وصایا و پیامهاى زندگى پربرکتشان مىباشد ـ در تاریخ 26 بهمن 1361 به پایان رسانده و نسخهاى از آن را طى پیامى به تاریخ 22 تیرماه 1362 به صورت لاک و مهر شده نزد خبرگان اولین دورۀ مجلس خبرگان رهبرى به امانت سپردند. امام خمینى در سالهاى بعد، وصیتنامه را مورد بازبینى قرار داده و با انجام تغییراتى در آن، دو نسخه از متن اصلاحى را که بر روى پاکات آنها به خط ایشان نوشته شده است:« متن وصیتنامۀ سیاسى الهى اینجانب جهت نگهدارى در مجلس خبرگان و آستان قدس رضوى» براى تحویل به مراکز مذکور به نمایندگان خویش سپردند. تحویل نسخ وصیتنامه در حضور جمعى از مسئولین نظام جمهورى اسلامى ایران در تاریخ 19 آذر 1366 انجام گردید که مراسم آن ازطریق سیماى جمهورى اسلامى ایران پخش شد. در این دیدار آقایان: منتظرى (قائممقام رهبرى در آن زمان)، خامنهاى (رئیسجمهور وقت)، هاشمى رفسنجانى (رئیس مجلس شوراى اسلامى)، میرحسین موسوى (نخستوزیر)، مشکینى (رئیس مجلس خبرگان)، صافى (دبیر شوراى نگهبان)، موسوىاردبیلى (رئیس دیوانعالى کشور)، موسوىخوئینىها (دادستان کل کشور)، مهدوى کنى (دبیر جامعۀ روحانیت مبارز)، کروبى (دبیر مجمع روحانیون مبارز)، سید احمد خمینى و اعضاى دفتر امام حضور داشتند. پس از این دیدار، حاضران براى مُهر و موم کردن دو پاکت وصیتنامه به مجلس شوراى اسلامى رفتند و در اتاق ریاست مجلس، ابتدا آقاى مشکینى سخنانى ایراد کرد و سپس آقاى سید احمد خمینى وصیتنامه را تحویل ایشان داد. مراسم مُهر و موم در حضور جمع انجام گرفت و نسخۀ مربوط به آستان قدس رضوى را آقایان مهدوىکنى، کروبى، توسلى و صانعى به مشهد مقدس بردند و نسخۀ سابق وصیتنامه که در مجلس خبرگان نگهدارى مىشد، به وسیلۀ آقاى سید احمد خمینى، نزد امام ارسال گردید.
زمان: تاریخ نگارش 26 بهمن 1361 / 1 جمادىالاول 1403
تاریخ بازبینى و اصلاح 19 آذر 1366
تاریخ قرائت 15 خرداد 1368
مکان: تهران، جماران
موضوع: وصیتنامۀ سیاسى ـ الهى (پیام جاودانۀ امام خمینى به معاصرین و نسلهاى بعد از خویش)
مخاطب: ملت ایران، مسلمانان و مردم جهان و نسلهاى آینده
بسماللّه الرحمن الرحیم
قالَ رسولُاللّه ـ صلَّىاللّه علیه و آله و سلَّم: اِنّى تارکٌ فیکُمُ الثّقلَیْنِ کتابَ اللّهِ و عترتى اهلَ بیتى؛ فإِنَّهُما لَنْ یَفْتَرِقا حَتّى یَرِدَا عَلَىَّ الْحَوضَ.[i]
الحمدُللّه و سُبحانَکَ؛ اللّهُمَّ صلِّ على محمدٍ و آلهِ مظاهر جمالِک و جلالِک و خزائنِ اسرارِ کتابِکَ الذى تجلّى فیه الأَحدیّةُ بِجمیعِ أسمائکَ حتّى المُسْتَأْثَرِ منها الّذى لایَعْلَمُهُ غَیرُک؛ و اللَّعنُ على ظالِمیهم اصلِ الشَجَرةِ الخَبیثةِ.[ii]
و بعد، اینجانب مناسب مىدانم که شمهاى کوتاه و قاصر در باب «ثقلین» تذکر دهم؛ نه از حیث مقامات غیبى و معنوى و عرفانى، که قلم مثل منى عاجز است از جسارت در مرتبهاى که عرفان آن بر تمام دایرۀ وجود، از ملک تا ملکوت اعلى و از آنجا تا لاهوت[iii] و آنچه در فهم من و تو ناید، سنگین و تحمل آن فوق طاقت، اگر نگویم ممتنع است؛[iv] و نه از آنچه بر بشریت گذشته است، از مهجور بودن از حقایق مقام والاى «ثقل اکبر» و «ثقل کبیر»[v] که از هر چیز اکبر است جز ثقل اکبر که اکبر مطلق است؛ و نه از آنچه گذشته است بر این دو ثقل از دشمنان خدا و طاغوتیان بازیگر که شمارش آن براى مثل منى میسر نیست با قصور اطلاع و وقت محدود؛ بلکه مناسب دیدم اشارهاى گذرا و بسیار کوتاه از آنچه بر این دو ثقل گذشته است بنمایم.
شاید جملۀ لَنْ یَفْتَرِقا حتّى یَرِدا عَلَىَّ الْحَوض اشاره باشد بر اینکه بعد از وجود مقدس رسولاللّه ـ صلىاللّه علیه و آله و سلم ـ هرچه بر یکى از این دو گذشته است بر دیگرى گذشته است و مهجوریت هر یک مهجوریت دیگرى است، تا آنگاه که این دو مهجور بر رسول خدا در «حوض» وارد شوند. و آیا این «حوض» مقام اتصال کثرت به وحدت است[vi] و اضمحلال قطرات در دریا است، یا چیز دیگر که به عقل و عرفان بشر راهى ندارد. و باید گفت آن ستمى که از طاغوتیان بر این دو ودیعۀ رسول اکرم ـ صلىاللّه علیه و آله و سلم ـ گذشته، بر امت مسلمان بلکه بر بشریت گذشته است که قلم از آن عاجز است.
و ذکر این نکته لازم است که حدیث «ثقلین» متواتر[vii] بین جمیع مسلمین است و [در] کتب اهل سنت از «صحاح ششگانه»[viii] تا کتب دیگر آنان، با الفاظ مختلفه و موارد مکرره از پیغمبر اکرم ـ صلىاللّه علیه و آله و سلم ـ به طور متواتر نقل شده است.[ix] و این حدیث شریف حجت قاطع است بر جمیع بشر بویژه مسلمانان مذاهب مختلف؛ و باید همۀ مسلمانان که حجت بر آنان تمام است جوابگوى آن باشند؛ و اگر عذرى براى جاهلان بیخبر باشد براى علماى مذاهب نیست.
اکنون ببینیم چه گذشته است بر کتاب خدا، این ودیعۀ الهى و ماترک پیامبر اسلام ـ صلىاللّه علیه و آله و سلم ـ مسائل أسفانگیزى که باید براى آن خون گریه کرد، پس از شهادت حضرت على(ع) شروع شد. خودخواهان و طاغوتیان، قرآن کریم را وسیلهاى کردند براى حکومتهاى ضد قرآنى؛ و مفسران حقیقى قرآن و آشنایان به حقایق را که سراسر قرآن را از پیامبر اکرم ـ صلىاللّه علیه و آله و سلم ـ دریافت کرده بودند و نداى اِنّى تارکٌ فیکُمُ الثقلان در گوششان بود با بهانههاى مختلف و توطئههاى از پیش تهیه شده، آنان را عقب زده و با قرآن، در حقیقت قرآن را ـ که براى بشریت تا ورود به حوض بزرگترین دستور
زندگانى مادى و معنوى بود و است ـ از صحنه خارج کردند؛ و بر حکومت عدل الهى ـ که یکى از آرمانهاى این کتاب مقدس بوده و هست ـ خط بطلان کشیدند و انحراف از دین خدا و کتاب و سنت الهى را پایهگذارى کردند، تا کار به جایى رسید که قلم از شرح آن شرمسار است.
زندگانى مادى و معنوى بود و است ـ از صحنه خارج کردند؛ و بر حکومت عدل الهى ـ که یکى از آرمانهاى این کتاب مقدس بوده و هست ـ خط بطلان کشیدند و انحراف از دین خدا و کتاب و سنت الهى را پایهگذارى کردند، تا کار به جایى رسید که قلم از شرح آن شرمسار است.
و هرچه این بنیان کج به جلو آمد کجیها و انحرافها افزون شد تا آنجا که قرآن کریم را که براى رشد جهانیان و نقطۀ جمع همۀ مسلمانان بلکه عائلۀ بشرى، از مقام شامخ احدیت به کشف تام محمدى(ص)[x] تنزل کرد که بشریت را به آنچه باید برسند برساند و این ولیدۀ «علم الاسماء»[xi] را از شرّ شیاطین و طاغوتها رها سازد و جهان را به قسط و عدل رساند و حکومت را به دست اولیاءاللّه، معصومین ـ علیهم صلوات الاولین و الآخرین ـ بسپارد تا آنان به هر که صلاح بشریت است بسپارند ـ چنان از صحنه خارج نمودند که گویى نقشى براى هدایت ندارد و کار به جایى رسید که نقش قرآن به دست حکومتهاى جائر و آخوندهاى خبیثِ بدتر از طاغوتیان وسیلهاى براى اقامۀ جور و فساد و توجیه ستمگران و معاندان حق تعالى شد. و معالأسف به دست دشمنان توطئهگر و دوستان جاهل، قرآن این کتاب سرنوشتساز، نقشى جز در گورستانها و مجالس مردگان نداشت و ندارد و آنکه باید وسیلۀ جمع مسلمانان و بشریت و کتاب زندگى آنان باشد، وسیلۀ تفرقه و اختلاف گردید و یا بکلى از صحنه خارج شد، که دیدیم اگر کسى دم از حکومت اسلامى برمىآورد و از سیاست، که نقش بزرگ اسلام و رسول بزرگوار ـ صلىاللّه علیه و آله و سلم ـ و قرآن و سنت مشحون آن است، سخن مىگفت گویى بزرگترین معصیت را مرتکب شده؛ و کلمۀ «آخوند سیاسى» موازن با آخوند بىدین شده بود و اکنون نیز هست.
و اخیراً قدرتهاى شیطانى بزرگ به وسیلۀ حکومتهاى منحرفِ خارج از تعلیمات اسلامى، که خود را به دروغ به اسلام بستهاند، براى محو قرآن و تثبیت مقاصد شیطانى ابرقدرتها قرآن را با خط زیبا طبع مىکنند و به اطراف مىفرستند
و با این حیلۀ شیطانى قرآن را از صحنه خارج مىکنند. ما همه دیدیم قرآنى را که محمدرضا خان پهلوى طبع کرد و عدهاى را اغفال کرد و بعض آخوندهاى بیخبر از مقاصد اسلامى هم مداح او بودند. و مىبینیم که ملک فهد هر سال مقدار زیادى از ثروتهاى بىپایان مردم را صرف طبع قرآن کریم و محالّ تبلیغاتِ مذهبِ ضد قرآنى مىکند و وهابیت، این مذهب سراپا بىاساس و خرافاتى را ترویج مىکند؛ و مردم و ملتهاى غافل را سوق به سوى ابرقدرتها مىدهد و از اسلام عزیز و قرآن کریم براى هدم اسلام و قرآن بهرهبردارى مىکند.
و با این حیلۀ شیطانى قرآن را از صحنه خارج مىکنند. ما همه دیدیم قرآنى را که محمدرضا خان پهلوى طبع کرد و عدهاى را اغفال کرد و بعض آخوندهاى بیخبر از مقاصد اسلامى هم مداح او بودند. و مىبینیم که ملک فهد هر سال مقدار زیادى از ثروتهاى بىپایان مردم را صرف طبع قرآن کریم و محالّ تبلیغاتِ مذهبِ ضد قرآنى مىکند و وهابیت، این مذهب سراپا بىاساس و خرافاتى را ترویج مىکند؛ و مردم و ملتهاى غافل را سوق به سوى ابرقدرتها مىدهد و از اسلام عزیز و قرآن کریم براى هدم اسلام و قرآن بهرهبردارى مىکند.
ما مفتخریم و ملت عزیز سرتاپا متعهد به اسلام و قرآن مفتخر است که پیرو مذهبى است که مىخواهد حقایق قرآنى، که سراسر آن از وحدت بین مسلمین بلکه بشریت دم مىزند، از مقبرهها و گورستانها نجات داده و به عنوان بزرگترین نسخۀ نجات دهندۀ بشر از جمیع قیودى که بر پاى و دست و قلب و عقل او پیچیده است و او را به سوى فنا و نیستى و بردگى و بندگى طاغوتیان مىکشاند نجات دهد.
و ما مفتخریم که پیرو مذهبى هستیم که رسول خدا مؤسس آن به امر خداوند تعالى بوده، و امیرالمؤمنین على بن ابیطالب، این بندۀ رها شده از تمام قیود، مأمور رها کردن بشر از تمام اغلال و بردگیها است.
ما مفتخریم که کتاب نهجالبلاغه[xii] که بعد از قرآن بزرگترین دستور زندگى مادى و معنوى و بالاترین کتاب رهایىبخش بشر است و دستورات معنوى و حکومتى آن بالاترین راه نجات است، از امام معصوم ما است.
ما مفتخریم که ائمۀ معصومین، از على بن ابیطالب گرفته تا منجى بشر حضرت مهدى صاحب زمان ـ علیهم آلاف التحیات والسلام ـ که به قدرت خداوند قادر، زنده و ناظر امور است ائمۀ ما هستند.
ما مفتخریم که ادعیۀ حیاتبخش که او را «قرآن صاعد»[xiii] مىخوانند از ائمۀ
معصومین ما است. ما به «مناجات شعبانیۀ»[xiv] امامان و «دعاى عرفات»[xv] حسین بن على ـ علیهما السلام ـ و «صحیفۀ سجادیه» این زبور آل محمد و «صحیفۀ فاطمیه»[xvi] که کتاب الهام شده از جانب خداوند تعالى به زهراى مرضیه است از ما است.
معصومین ما است. ما به «مناجات شعبانیۀ»[xiv] امامان و «دعاى عرفات»[xv] حسین بن على ـ علیهما السلام ـ و «صحیفۀ سجادیه» این زبور آل محمد و «صحیفۀ فاطمیه»[xvi] که کتاب الهام شده از جانب خداوند تعالى به زهراى مرضیه است از ما است.
ما مفتخریم که «باقرالعلوم»[xvii] بالاترین شخصیت تاریخ است و کسى جز خداى تعالى و رسول ـ صلىاللّه علیه و آله ـ و ائمۀ معصومین ـ علیهمالسلام ـ مقام او را درک نکرده و نتوانند درک کرد، از ما است.
و ما مفتخریم که مذهب ما «جعفرى» است که فقه ما که دریاى بىپایان است، یکى از آثار اوست. و ما مفتخریم به همۀ ائمۀ معصومین ـ علیهم صلواتاللّه ـ و متعهد به پیروى آنانیم.
ما مفتخریم که ائمۀ معصومین ما ـ صلوات اللّه و سلامه علیهم ـ در راه تعالى دین اسلام و در راه پیاده کردن قرآن کریم که تشکیل حکومت عدل یکى از ابعاد آن است، در حبس و تبعید به سر برده و عاقبت در راه براندازى حکومتهاى جائرانه و طاغوتیان زمان خود شهید شدند. و ما امروز مفتخریم که مىخواهیم مقاصد قرآن و سنت را پیاده کنیم و اقشار مختلفۀ ملت ما در این راه بزرگِ سرنوشتساز سر از پا نشناخته، جان و مال و عزیزان خود را نثار راه خدا مىکنند.
ما مفتخریم که بانوان و زنان پیر و جوان و خرد و کلان در صحنههاى فرهنگى و اقتصادى و نظامى حاضر، و همدوش مردان یا بهتر از آنان در راه تعالى اسلام و مقاصد قرآن کریم فعالیت دارند؛ و آنان که توان جنگ دارند، در آموزش نظامى که براى دفاع از اسلام و کشور اسلامى از واجبات مهم است شرکت، و از محرومیتهایى که توطئۀ دشمنان و ناآشنایى دوستان از احکام اسلام و قرآن بر آنها بلکه بر اسلام و مسلمانان تحمیل نمودند، شجاعانه و متعهدانه خود را رهانده و از قید خرافاتى که دشمنان براى منافع خود به دست نادانان و بعضى آخوندهاى بىاطلاع از مصالح مسلمین به وجود آورده بودند، خارج نمودهاند؛ و آنان که توان جنگ ندارند، در خدمت پشت جبهه به نحو ارزشمندى که دل ملت را از شوق و شعف به لرزه درمىآورد و دل دشمنان و جاهلان بدتر از دشمنان را از خشم و غضب مىلرزاند، اشتغال دارند. و ما مکرر دیدیم که زنان بزرگوارى زینبگونه ـ علیها سلاماللّه ـ فریاد مىزنند که فرزندان خود را از دست داده و در راه خداى تعالى و اسلام عزیز از همه چیز خود گذشته و مفتخرند به این امر؛ و مىدانند آنچه به دست آوردهاند بالاتر از جنات نعیم است، چه رسد به متاع ناچیز دنیا.
و ملت ما بلکه ملتهاى اسلامى و مستضعفان جهان مفتخرند به اینکه دشمنان آنان که دشمنان خداى بزرگ و قرآن کریم و اسلام عزیزند، درندگانى هستند که از هیچ جنایت و خیانتى براى مقاصد شوم جنایتکارانۀ خود دست نمىکشند و براى رسیدن به ریاست و مطامع پست خود دوست و دشمن را نمىشناسند. و در رأس آنان امریکا این تروریست بالذات دولتى است که سرتاسر جهان را به آتش کشیده و هم پیمان او صهیونیست جهانى[xviii] است که براى رسیدن به مطامع خود جنایاتى مرتکب مىشود که قلمها از نوشتن و زبانها از گفتن آن شرم دارند؛ و خیال ابلهانۀ «اسرائیل بزرگ»![xix] آنان را به هر جنایتى مىکشاند. و ملتهاى اسلامى و مستضعفان جهان مفتخرند که دشمنان آنها حسین اردنى[xx] این جنایت پیشۀ دورهگرد، و حسن[xxi] و حسنى مبارک[xxii] هم آخور با اسرائیل جنایتکارند و در راه خدمت به امریکا و اسرائیل از هیچ خیانتى به ملتهاى خود رویگردان نیستند. و ما مفتخریم که دشمن ما صدام عفلقى است که دوست و دشمنْ او را به جنایتکارى و نقض حقوق بینالمللى و حقوق بشر مىشناسند و همه مىدانند که خیانتکارىِ او به ملت مظلوم عراق و شیخنشینان خلیج، کمتر از خیانت به ملت ایران نباشد.
و ما و ملتهاى مظلوم دنیا مفتخریم که رسانههاى گروهى و دستگاههاى تبلیغات جهانى، ما و همۀ مظلومان جهان را به هر جنایت و خیانتى که ابرقدرتهاى جنایتکار دستور مىدهند متهم مىکنند. کدام افتخار بالاتر و والاتر از اینکه امریکا با همۀ ادعاهایش و همۀ ساز و برگهاى جنگىاش و آنهمه دولتهاى سرسپردهاش و به دست داشتن ثروتهاى بىپایانِ ملتهاى مظلوم عقبافتاده و در دست داشتن تمام رسانههاى گروهى، در مقابل ملت غیور ایران و کشور حضرت بقیةاللّه ـ ارواحنا لمقدمه الفداء ـ آنچنان وامانده و رسوا شده است که نمىداند به که متوسل شود! و رو به هر کس مىکند جواب رد مىشنود! و این نیست جز به مددهاى غیبى حضرت بارى تعالى ـ جلَّت عظمتُه ـ که ملتها را بویژه ملت ایران اسلامى را بیدار نموده و از ظلمات ستمشاهى به نور اسلام هدایت نموده.
من اکنون به ملتهاى شریف ستمدیده و به ملت عزیز ایران توصیه مىکنم که از این راه مستقیم الهى که نه به شرقِ ملحد و نه به غربِ ستمگرِ کافر وابسته است، بلکه به صراطى که خداوند به آنها نصیب فرموده است محکم و استوار و متعهد و پایدارْ پایبند بوده، و لحظه[اى] از شکر این نعمت غفلت نکرده و دستهاى ناپاک عمال ابرقدرتها، چه عمال خارجى و چه عمال داخلى بدتر از خارجى، تزلزلى در نیت پاک و ارادۀ آهنین آنان رخنه نکند؛ و بدانند که هرچه رسانههاى گروهى عالم و قدرتهاى شیطانى غرب و شرق اشتلم مىزنند دلیل بر قدرت الهى آنان است و خداوند بزرگ سزاى آنان را هم در این عالم و هم در عوالم دیگر خواهد داد. «إنَّه ولىُّ النِّعَم و بِیَدِه ملکوتُ کلِّ شىءٍ».
و با کمال جِد و عجز از ملتهاى مسلمان مىخواهم که از ائمۀ اطهار و فرهنگ سیاسى، اجتماعى، اقتصادى، نظامى این بزرگ راهنمایان عالم بشریت به طور شایسته و به جان و دل و جانفشانى و نثار عزیزان پیروى کنند. از آن جمله دست از فقه سنتى که بیانگر مکتب رسالت و امامت است و ضامن رشد و عظمت ملتها است، چه احکام اولیه و چه ثانویه[xxiii] که هر دو مکتب فقه اسلامى است، ذرهاى منحرف نشوند و به وسواس خناسان معاند با حق و مذهب گوش فرا ندهند و بدانند قدمى انحرافى، مقدمۀ سقوط مذهب و احکام اسلامى و حکومت عدل الهى است. و از آن جمله از نماز جمعه و جماعت که بیانگر سیاسى نماز است هرگز غفلت نکنند، که این نماز جمعه از بزرگترین عنایات حق تعالى بر جمهورى اسلامى ایران است. و از آن جمله مراسم عزادارى ائمۀ اطهار و بویژه سید مظلومان و سرور شهیدان، حضرت ابىعبداللّه الحسین ـ صلوات وافر الهى و انبیا و ملائکةاللّه و صلحا بر روح بزرگ حماسى او باد ـ هیچگاه غفلت نکنند. و بدانند آنچه دستور ائمه ـ علیهمالسلام ـ براى بزرگداشت این حماسۀ تاریخى اسلام است و آنچه لعن و نفرین بر ستمگران آل بیت است، تمام فریاد قهرمانانۀ ملتها است بر سردمداران ستمپیشه در طول تاریخ الى الابد. و مىدانید که لعن و نفرین و فریاد از بیداد بنىامیه ـ لعنةاللّه علیهم ـ با آنکه آنان منقرض و به جهنم رهسپار شدهاند، فریاد بر سر ستمگران جهان و زنده نگهداشتن این فریاد ستمشکن است.
و لازم است در نوحهها و اشعار مرثیه و اشعار ثناى از ائمۀ حق ـ علیهم سلاماللّه ـ به طور کوبنده فجایع و ستمگریهاى ستمگران هر عصر و مصر یادآورى شود؛ و در این عصر که عصر مظلومیت جهان اسلام به دست امریکا و شوروى و سایر وابستگان به آنان و از آن جمله آل سعود، این خائنین به حرم بزرگ الهى ـ لعنةاللّه و ملائکته و رسله علیهم ـ است به طور کوبنده یادآورى و لعن و نفرین شود. و همه باید بدانیم که آنچه موجب وحدت بین مسلمین است این مراسم سیاسى است که حافظ ملّیت مسلمین، بویژه شیعیان ائمۀ اثنى عشر ـ علیهم صلوات اللّه و سلم ـ [است].
و آنچه لازم است تذکر دهم آن است که وصیت سیاسى ـ الهى اینجانب اختصاص به ملت عظیمالشأن ایران ندارد، بلکه توصیه به جمیع ملل اسلامى و مظلومان جهان از هر ملت و مذهب مىباشد.
۹۴/۱۲/۰۴